متن زير نوشته اي است كه دخترخوبم شيمامحمدي تونظرات برام گذاشته بود.باتشكرازايشون اين متن قشنگو تقديم مي كنم.
درمكه كه رفتم خيال مي كردم ديگر تمام گناهانم پاك شده است
غافل از اينكه تمام گناهانم گناه نبوده
و تمام درستهايم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمكه ديدم خدا چند ساليست كه از شهر مكه رفته
و انسانها به دور خويش ميگردند
در مكه ديدم هيچ انساني به فكر فقير دوره گرد نيست
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خويش را بزدايد
غافل از اينكه ان دوره گرد خود خدا بود
درمكه ديدم خدا نيست
و چقدر بايد دوباره راه طولاني را طي كنم تا به خانه خويش برگردم
و درهمان نماز ساده خويش تصور خدارا در كمك به مردم جستجوكنم
آري شاد كردن دل مردم
همانا برتر از رفتن به مكه ايست كه خدايي در آن نيست
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0