دختري با پدرش میخواستند از یک پلی رد شوند.
پدر رو به دخترش گفت:
دخترم دست مرا بگير تا از پل رد شويم.
دختر گفت:
من دست تو را نميگيرم تو دست مرا بگير.
پدر گفت:
چرا؟ چه فرقي ميكند؟ مهم اين است كه دستم را بگيري و با هم رد شویم.
دختر گفت:
فرقش اين است كه اگر من دست تو را بگيرم ممكن است
هر لحظه دست تو را رها كنم، اما تو اگر دست مرا بگيري هرگز آن را رها نخواهي کرد
این دقیقا مانند رابطه ما با خداوند است؛
هر گاه ما دست او را بگيریم ممكن است با هر غفلت و ناآگاهي دستش را رها كنیم،
اما اگر از او بخواهیم تا دست مارا بگيرد، هرگز دستمان را رها نخواهد كرد
درماه رمضان دعا کنیم تا خدا دستمونه که گرفته، رها نکنه.
:: موضوعات مرتبط:
حكايت و داستان ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0