فرهنگی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
سلام علی آل یس سلامی چو بوی خوش آشنایی به وبلاگ صبح امیدخوش آمديد
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مفيد ترين مطلب را انتخاب كنيد.

از تخت تا عرش
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 13 خرداد 1393

 

 

 

از تخت تا عرش ...

سیزده سالش بود که رفت جبهه

 

توی عملیات بدر از ناحیه گردن قطع نخاع شد

 

هفده سال روی تخت ولی همواره خندان بود

 

بالای سرش این بیت شعر چشم نوازی می کرد:

 

چرا پای کوبم ، چرا دست بازم

 

مرا خواجه بی دست و پا می پسندد

 

همسرش میگه: نیم ساعت قبل از شهادتش بهم گفت:

 

نگران نباش! جای من رو توی بهشت بهم نشون دادند

 

خاطره ای از زندگی جانباز شهید حاج حسین دخانچی

 

منبع : کتاب روایت مقدس ، صفحه 67



:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
فضیلت ذکر الحمدلله کما هو اهله
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 13 خرداد 1393

 

 

 

امام صادق علیه السلام فرمودند:

کسى که بگوید:الحمدلله کما هو اهله

فرشتگان نویسندگان آسمانى نمى توانند ثواب آن را بنویسند. عرض کردم :

چرا؟

فرمود:

چون (ثواب آن را نمى دانند و) عرضه مى دارند:

خدایا! از غیب آگاهى نداریم و خدا مى فرماید:

 هر چه بنده ام مى گوید، بنویسید و ثواب آن باشد به عهده من .

معنی ذکر الحمدلله کما هو اهله :

همه ثناها مخصوص خداوند است ؛ همانگونه که شایسته آن است .


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ديدار امام سجاد با حضرت خضر عليه السلام(حكايت)
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 12 خرداد 1393

 

ابراهیم ادهم روایت کرده که: من با قافله در صحرا مى‌‌رفتم.

کارى پیش آمد و از قافله جدا گشتم.

پس ناگهان با کودکى که در حال راه رفتن بود، برخورد کردم.

گفتم: سبحان الله! صحرایى بى آب و علف و کودکى که در آن راه مى‌‌رود؟!

پس به کودک نزدیک شدم و به او سلام دادم. کودک جواب سلامم را گفت.

پرسیدم: کجا مى‌‌روى؟

گفت: به خانه پروردگار.

گفتم: عزیزم! تو کوچکى، پس رفتن به خانه خدا نه بر تو واجب است و نه ازسنّت است.

گفت: اى پیرمرد! هنوز کوچک تر از مرا ندیده‌‌اى که بمیرد؟!

گفتم: آذوقه و مرکبت کو؟

گفت: آذوقه ام تقواست ومرکبم پاهایم و مقصدم مولایم.

گفتم: غذایى همراه تو نمى‌‌بینم؟

گفت:ای پیر مرد! آیا نیکوست که کسى تو را به میهمانى فرا خواند و تو از خانه ات باخود غذا ببرى؟

گفتم: نه.

گفت: کسى که مرا به خانه اش فرا خوانده خودش سیر و سیرابم مى‌‌کند.

گفتم: بیا سوار شو تا از حج باز نمانى.

گفت: وظیفه من جهاد و کوشش است و رساندنم به مقصد، دست اوست

مگر این سخن خداوند را نشنیده‌‌اى که فرمود: «و کسانى که به خاطر ما جهاد کنند،

به راههاى خویش هدایتشان کنیم و خداوند با نیکوکاران است.»

وى گوید: در همین حال و هوا بودیم که ناگهان جوان نیکو چهره، باجامه‌‌ای سپید

و زیبا نمایان شد و با آن کودک معانقه کرد و بر او درود فرستاد.

من به سوى جوان پیش رفتم و به او گفتم: تو را به خدایى که زیبایت آفرید سوگند که این کودک کیست؟

گفت: آیا او را نمى‌‌شناسى؟! او على بن حسین بن على بن ابى طالب (علیهم السلام) است.

پس جوان را رها کردم وسراغ کودک رفتم و گفتم: تو را به پدرانت سوگند که این جوان کیست؟

فرمود: او را نمى‌‌شناسى؟ او برادرم خضر است که هر سال نزد ما مى‌‌آید و بر ما درود مى‌‌فرستد.

گفتم: تو را به حق پدرانت سوگند آیا به ما نمى‌‌گویى که چه سان بى توشه و آذوقه در این بیابان ره مى‌‌پیمایی؟

گفت: من با توشه این صحرا را در مى‌‌نوردم و توشه ام چهار چیز است.

گفتم: آنها کدامند؟

فرمود: دنیا را با این همه گستردگى، مملکت خداوند مى‌‌دانم و

تمام مخلوقات را بندگان و کنیزکان و عیال او به حساب مى‌‌آورم، و اسباب و ارزاق را به دست خدا مى‌‌دانم،

و قضاى (اراده) او را در تمام زمین خدا جارى و نافذ مى‌‌بینم.

عرض کردم: چه خوب توشه اى دارى ای زین العابدین!

تو با این توشه از کوره راههاى آخرت عبور کنى؛ پس معلوم است که مى‌‌توانى از کوره راههاى دنیوى هم برهى!

===============

(منبع: مناقب ابن شهرآشوب، جلد 3، صفحه 280)

 


:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پند صادقانه
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 12 خرداد 1393

 

 

عنوان بصرى مى گويد:
از امام صادق عليه السلام خواستم به من پند و اندرز بدهند. فرمود:
- تو را به انجام نه چيز سفارش مى كنم ، آن سفارش ها نه تنها براى شما بلكه به همه كسانى است كه مى خواهند در راه خداوند قدم بردارند و از خداوند مى خواهم تو را نيز در انجام آنها يارى فرمايد.
سه تاى آنها در تهذيب اخلاق و تربيت نفس است .
و سه تاى ديگر در صبر و شكيبايى است .
و سه تاى هم در علم و دانش است .
به آنها مواظب باش هرگز آنها را سبك مشمار!
عنوان بصرى مى گويد:
خود را براى ياد گرفتن آنها آماده كردم .
آنگاه امام عليه السلام فرمود:
اما آن سه چيز كه در رياضت و تهذيب نفس است ، عبارتند از:
1. بپرهيز! از خوردن چيزى كه به آن ميل ندارى . زيرا باعث نادانى و كودنى مى گردد.
2. هرگز غذا نخور! مگر وقتى كه گرسنه هستى .
3. همواره غذاى حلال بخور! و هنگام خوردن نام خدا را ببر! (بسم الله بگو!)
همواره فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آله را در نظر داشته باش ! كه درباره مذمت پرخورى فرمود:
انسان هيچ ظرفى را پر نكرده كه بدتر از شكم باشد.
چنانچه به ميل غذا ناگزيرى ، شكم را سه قسمت كن ! يك قسمت آن را به خوراك و يك قسمت ديگرش را به نوشيدنى و قسمت سومش را براى نفس كشيدن اختصاص بده !
اما آن سه چيز كه در حلم و بردبارى است ، عبارتند از:
1. هرگاه كسى به تو گفت :
اگر يك حرف دشنام و ناسزا بگويى در مقابل ده تا مى شنوى ، تو در جواب بگو:
اگر ده تا سخن زشت بگويى يك حرف از من نخواهى شنيد.
2. هرگاه كسى تو را فحش داد و بد گفت ، در پاسخ بگو:
اگر آنچه را كه گفتى راست است از خداوند مى خواهم مرا ببخشد و از تقصيراتم بگذرد و اگر آنچه را كه گفتى دروغ است و ابدا در من نيست از خداوند مى خواهم تو را ببخشد.
3. هر كس تو را وعده فحش و دشنام داد، تو به او وعده پند و اندرز و احترام بده !
و اما آن سه چيز كه در علم و دانش است ، عبارتند از:
1. آنچه را كه نمى دانى از دانشمندان بپرس و بپرهيز از اين كه پرسش تو به قصد اذيت و يا امتحان آنان باشد.
2. در هيچ چيز تنها را راءى و عقيده خود عمل نكن (با مشورت كارها را انجام بده ) و در تمام كارها اجانب احتياط را رعايت كن !
3.از فتوى دادن فرار كن همانندى كه از شير فرار مى كنى و خودت را پلى براى سود و زيان مردم قرار نده !
امام صادق عليه السلام پس از بيان اين پند و موعظه هاى حكمت آميز، به عنوان بصرى فرمود:

 

حقا تو را نصيحت كردم ، بلند شو برو! وقت عبادت من است ، وقتم را بيشتر از اين نگير! زيرا من بر نفس خود تنگ نظرم و حاضر نيستم وقت خود را تلف كرده و بيهوده بگذرانم و سلام و رحمت خداوند بر كسى باد كه از ارشاد و راهنمايى پيروى مى كند.


برگرفته از : جلد پنجم کتاب داستانهای بحارالانوار - مولف:محمود ناصری

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سه پند از زبان گنجشك
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 12 خرداد 1393

 

 

حکایت کرده‌اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف،
به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند.
در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: «در من فایده‌اى براى تو نیست.
اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مى‌گویم که هر یک، همچون گنجى است.
دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مى‌گویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و
بر شاخ درختى نشستم، مى‌گویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرنده‌اى
که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته است
، به یک درهم مى‌ارزد. پذیرفت و به گنجشک گفت: «پندهایت را بگو.»

گنجشک گفت:
«نصیحت اول آن است که اگر نعمتى را از کف دادى،
غصه مخور و غمگین مباش زیرا اگر آن نعمت،
حقیقتاً و دائماً از آن تو بود، هیچ گاه زایل نمى‌شد.
دیگر آن که اگر کسى با تو سخن محال و ناممکن گفت به آن سخن هیچ توجه نکن و از آن درگذر.»

مرد، چون این دو نصیحت را شنید، گنجشک را آزاد کرد.
پرنده کوچک پر کشید و بر درختى نشست
 چون خود را آزاد و رها دید، خنده‌اى کرد. مرد گفت:
«نصیحت سوم را بگو!»

گنجشک گفت: «نصیحت چیست!؟
اى مرد نادان، زیان کردى
. در شکم من دو گوهر هست که هر یک بیست مثقال وزن دارد.
تو را فریفتم تا از دستت رها شوم.
اگر مى‌دانستى که چه گوهرهایى نزد من است به هیچ قیمت مرا رها نمى‌کردى.»

مرد، از خشم و حسرت، نمى‌دانست که چه کند
. دست بر دست مى‌مالید و گنجشک را ناسزا مى‌گفت.
ناگهان رو به گنجشک کرد و گفت:
«حال که مرا از چنان گوهرهایى محروم کردى، دست کم آخرین پندت را بگو.»

گنجشک گفت:
«مرد ابله! با تو گفتم که اگر نعمتى را از کف دادى، غم مخور
اما اینک تو غمگینى که چرا مرا از دست داده اى
 نیز گفتم که سخن محال و ناممکن را نپذیر اما
تو هم اینک پذیرفتى که در شکم من گوهرهایى است
که چهل مثقال وزن دارد.
آخر من خود چند مثقالم که چهل مثقال گوهر با خود حمل کنم!؟
پس تو لایق آن دو نصیحت نبودى و پند سوم را نیز با تو نمى‌گویم که قدر آن نخواهى دانست
این را گفت و در هوا ناپدید شد.»

 


 



:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ميلاد روح مناجات حضرت سجاد مبارك
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 12 خرداد 1393

 

 

خدایا خطاها و گناهان لباس خواری بر تنم کرده و دوری از تو جامه ی بیچارگی بر تنم افکنده و بزرگ

جنایتم دلم را میرانده پس تو زنده اش کن به بازگشت خودت ( به سوی من ) .

ای آرزو و مقصودم و ای خواسته و آرمانم به عزتت سوگند برای گناهانم جز تو آمرزنده ای نیابم 

و برای شکستگیم جز تو شکسته بندی نبینم و من بوسیله ی آه و ناله به سوی تو به درگاهت

خاضع گشته و با زاری در برابرت خود را به خواری کشاندم پس اگر توام از درگاه خویش برانی در آن

حال به که رو آورم ؟


و اگر توام از نزد خویش بازگردانی به که پناه برم ؟



" مناجات پانزده گانه ی امام سجاد ( ع ) - مناجات تائبین "


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زندگی
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 12 خرداد 1393


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
گذرعمر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 

بر لب جوی نشین وگذر عمر ببین
كين اشارت وجهان گذرد مارابس

ای که دستت می رسد کاری بکن

پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مهربان ترباشيم
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 

مهرباني زيباترين نعمت الهي 

به نقل از حضرت رسول  اکرم (ص)نشستن زن ومرد در کنار هم

ودر کنار فرزندانشان که  بتوانند به یکدیگر محبت کنند

در نزد خداوند ثواب آن محبوب تر است از اعتکاف در مسجد النبی است

ܓ✿بیاییم کمی با هم مهربون تر باشیمܓ✿

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عباس چوماه وآفتاب است حسين
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 

شیرازۀ عترت و کتاب است حسین

                    سرچشمۀ عشق و انقلاب است حسین

  دیگر شهدا ستارۀ تابانند

                   عباس چو ماه و آفتاب است حسین

                     

                 *************************

  ایمان و وفا سایۀ بالای تو بود

            ایثار علی ، نقش به سیمای تو بود

  گر لب نزدی به آب دریا ، عباس

             دریای ادب میان لبهای تو بود


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ان الحسين مصباح الهدي
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 

« ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»


حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است
یعنی در تاریکی فتنه ها و سختی های روزگار و ظلمت دام های شیطانی ،
حسین چراغ هدایت و راهنمای انسان به سوی نور و روشنایی است که
باید پشت سر آن حرکت کرد تا به سر منزل مقصود رهنمون شد
. جلو افتادن از چراغ هدایت و عقب ماندن از آن باعث هلاکت است .
 
رسول خدا صلی الله و علیه وآله می فرمایند :
« مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ‏» بحار الأنوار ‏23،ص:124
 
چنانکه کشتی حضرت نوح مایه نجات بشریت شد
 هرکسی که بخواهد از غرق شدن در دریای متلاطم دنیا و آلودگی هایش نجات پیدا کند
باید سوار کشتی نجات امام حسین شود
هر کس سوار بر این کشتی نشود در امواج دریای متلاطم حوادث و ناملایمات روزگار غرق خواهدشد
« من تخلف عنها هلک»
 
تنها راه نجات سوار شدن بر کشتی اهل بیت علیهم السلام و
تمسک به این ریسمان محکم الهی در کنار تمسک به قرآن می باشد .
 
همان راهی که رسول خدا برای ما ترسیم کردند و
فرمودند:«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي
 أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ »ْ (ارشاد شیخ مفید،ج1،ص233)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عاقبت روزي بيابي كام را
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 


                    با  دل آرامی مرا خـــــاطر خوش است 
                                                                                  کز دلم یک‌باره برد آرام را
                   صبر کن "حافظ" به سختی روز و شب 
                                                                                 عاقبت روزی بیابی کام را

:

هر گاه دعایت مستجاب نشد
بنشین گــوشه ای و یـــک دلِ ســیر گریـــه کن
                            شایــد لازم بــاشددر لابه لای گریه هایت بگویی:
                                                          اللّهم اغــفر لــی الـذّنــوب التّـی تحــبـس الــدعاء

اللهم عجل لولیک الفرج               اللهم اجعل عواقبااموراخیرا

اللهم اشفع مرضانا                      اللهم ارزقنازیارت الحسین(ع)

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دعايم كن مهربان آشنا
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 


            عابر راه قشنگ بندگی
                                   دستهایت بال پرواز دعا
                                                               بر سر سجاده مهتایبت
                                                                                         کن دعایم مهربان آشنا


تسبیح ِ اشک های سحر ، بی نتیجه نیست
در گریـــه دیــــــده ایم اثر ، بی نتیجه نیست
باور کنیــــد آه ِ جگـــــــــر ، بی نتیجه نیست
اینقــــدر باز مانــــــدن در ، بی نتیجه نیست



:: موضوعات مرتبط: پيام هاي مهدوي , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
من ازكودكي عاشقت بوده ام
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 

من از كودكی عاشقت بوده‌ام

قبولم نما گرچه آلوده‌ام

غمت حاصل زندگانی من

به راه تو طی شد جوانی من

من از ریزه‌خواران خوان توأم

اگرچه بدم میهمان توام

به عشقت از آن دم كه خو دادی‌ام

به چشم همه آبرو دادی‌ام

ز در راندگانت حسابم مكن

گدایم، كرم كن، جوابم مكن

از این روسپیدم برِ داورم

كه من هم سیاهی این لشكرم

مبادا برانی مرا از درت

به بازوی بشكسته مادرت

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اولين حرف دلت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 

اولین روزایی که یادم دادن نوشتنُ

مادرم به من می‌گفت عزیزکم نور دوعین

اولین حرف دلت رو بنویس مدد حسین

.

.

.

.

.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
يك نعمت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شيعه از ديدگاه مولا علي عليه السلام
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 11 خرداد 1393

 

امام على عليه السلام:
«شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا،
اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا
اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمرِنا
اَلَّذينَ اِن غَضِبوا لَم يَظلِموا
 وَ اِن رَضوا لَم يُسرِفوا، 
بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا»
شيعيان ما كسانى‏اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى‏كنند،
 در راه دوستى ما به يكديگر محبت مى‏نمايند،
 در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مى‏روند.
 چون خشميگين شوند، ظلم نمى‏كنند
و چون راضى شوند، زياده روى نمى‏كنند،
براى همسايگانشان مايه بركت‏ اند 
و نسبت به هم‏نشينان خود در صلح و آرامش‏اند.
كافى، ج ٢ ص ٢٣٦ ح ٢٤

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
كلام گهربارامام حسين
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 10 خرداد 1393

 

هرگاه خداوند بخواهدبنده خود را ازنظر بیندازد

بر او نعمت راتمام کرده

و او را ازسپاسگزاری باز می دارد

               

              هرگاه که بنده ای نباشد قابل  

              تارحمت یزدان شوداوراشامل 

              چون نعمت بسیار شد او را حاصل 

              گردد زسپاس و شکر نعمت غافل

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عالم همه قطره است ودرياست حسين
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 10 خرداد 1393

 

                                         عالم همه قطره اندودریا است حسیـــــــــن

                                          مردم همه بنده اندومولا است حسیــــــــن

                                          ترسم که شفاعت کندازقاتل خویش

                                         ازبس که کرم دارد وآقا است حسیـــــــن

            

             

                                             یارب دلم ازغم حسین محزون کن

                                             درسینۀ ما محبتش افزون کن

                                             جز مهر حسین هر آنچه باشد به دلم

                                            خون سازو ز راه دیده ام بیرون کن

           


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ياحسين
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 10 خرداد 1393

 

         

ياحسين!

ميلادت مبارك

ميلاد توست!!

اما چه كنم نامت ويادت پيوند ديرينه با اشك دارد

اصلا روضه خوندن براي تو روضه ي رضوان منه!

 

  باروضۀ حسین نفس تازه می کنم 

                         وقتی هوای شهر نفس گیر می شود .

 

                                  


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تقليد وفهم وشعور
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 8 خرداد 1393

 

سلیقه است دیگر! بعضی‌ها هم چشم بسته راه رفتن را دوست دارند! برایشان فرقی نمی‌کند راهی که می‌روند درست است یا غلط؛ به آبادی ختم می‌شود یا ناکجا آباد.

نمونه‌اش همین شلوارهای پاره که بعضی‌ها از غرب گرفتند، ولی فکر نکردند آن‌هایی که اینطور لباس می‌پوشند به نظام سرمایه‌داری معترضند و برای قشنگی لباسشان را پاره پاره نمی‌کنند.

یا آن‌هایی که موهایشان را مدل خروسی می‌زنند و نمی‌دانند این مدل مو برای کسانی است که به یک مکتب جنسیِ خاص گرایش دارند.

یا آن‌هایی بلوز و شلوار خیلی کوتاه می‌پوشند و نمی‌دانند این مدل لباس برای کسانی است که به نوع پوشش اجتماعی اعتراض دارند و قائل به برهنگی کامل هستند.

اما همین‌هایی که با چشمِ بسته دنبال غرب راه افتاده‌اند، به محض اینکه حرف از تقلید می‌شود؛ آن هم از یک روحانیِ عالمِ زاهدِ وارسته که عدالت و دیگر شرایط مرجعیت را دارد؛ ابرو در هم می‌کشند و صدایشان را مهندسی می‌کنند! و می‌گویند: «انسانی که فهم و شعور و عقل دارد، نیاز به تقلید ندارد!»

جالب‌تر اینکه با اعتماد به نفسِ کامل می‌گویند این تقلید، کورکورانه است!!!



:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خدا زيباست وزيبايي را دوست دارد
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 8 خرداد 1393

 

خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.[۱]

چه بسا زنانی که در طول تاریخ کسی از زیبائیهای ظاهر‌ی آنان آگاه نشد ولی خود سرمنشاء زیبائیها و ارزش‌های والای انسانی در تاریخ شدند و چنان قربی در نزد پروردگار پیدا کردند که نامشان قرن‌هاست بر زبان‌ها جاریست
زنان زیبا سیرتی چون مریم و فاطمه و زینب سلام الله علیهن.
زنانی که شنیدند خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد ولی این جمله را دریافتند که در کجا و چگونه باید معنا کرد.
زنانی که فهمیدند مصداق رعایت زیبایی جسمی، در نزد همسر است و بس،
و مصداق بهتر و کاملتر این جمله، زیبایی روحی آنان، و متخلق شدن به صفات الهی است که در نزد پروردگارشان ارزش دارد و اگر غیر از این بود با کمی سوختگی و یا گذر سن و زوال زیبایی، از ارزش آنان نیز باید کاسته می‌شد.
==============================

 

پی نوشت :
[۱]نهج الفصاحه ص۲۹۳ ، ح۶۹۰

 


:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نصيحتي قابل تامل
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 8 خرداد 1393

 

در حالی که عصا زنان، کوچه پس کوچه‌های آخر عمر را طی می‌کرد چشم کم سویش به نوه‌اش افتاد که در مقابل آینه ایستاده است و مشغول آرایش کردن است.

خواست بگوید دخترم عمر جوانی خیلی کوتاه است، که دخترک نگاهی به مادر بزرگ انداخت و گفت: «مامان‌بزرگ حال و حوصله نصیحت شنیدن ندارم.»

اما ای کاش دخترک می‌گذاشت مادر‌بزرگش برای او حرف بزند و بگوید که دنیا سریعتر از آنچه که فکر می‌کنی می‌گذرد و چین و چروک سریعترین هدیه گذر عمر است، و حساب و کتاب الهی خطرناک‌ترین مرحله زندگی انسان است.

و ای کاش می‌توانست به او بگوید که علی علیه‎السلام فرمود: «از تباه ساختن عمرها در راه آنچه برایتان باقی نمی‌ماند بپرهیزید.»[۱]

ولی افسوس که ما انسان‌ها از تجربه دیگران درس نمی‌گیریم و فراموش می‌کنیم در کلاس عمر هر کس را یک بار می‌نشانند و درس می‌دهند و امتحان می‌گیرند.

-------------------------------

پی‌نوشت:

[۱]غررالحکم،حدیث ۲۶۱۸

حجاب و عفاف


:: موضوعات مرتبط: پيام هاي مهدوي , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آزادي من حجاب من است
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 8 خرداد 1393

 

من یک دخترم
نه یک مانکن فروشگاه,
نه یک وسیله برای جلب توجه,
و نه یک تابلو نقاشی
پیشرفت و بالارفتن را میخواهم اما نه به هر قیمتی
آزادم اما با تفسیری جدابافته...
آزادی من حجاب من است ،
طلا هم آزاد است اما همیشه محفوظ ، طلا را هیچوقت فله نمیفروشند!
آن چه را فله میفروشند که زیادی آزاد باشد .نمونه اش "سبزی خوردن"!


:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اعتراض به انسانيت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 8 خرداد 1393

 

مادرم همیشه می‌گفت: عفاف نعمتی است که در ذات زن است، همان‌طور که شیرینی در ذات شکر است. ولی از این‌که امروز جوانی با نگاه به رفتار و حجاب من گفت: خانم کمی عفیف باشید به خودم لرزیدم، یعنی من به جایی رسیده‌ام که یک مرد به من بگوید: عفیف باش.

 

علاوه بر اینکه این تذکر را برای خود پله سقوطی می‌دانستم، غرغرکنان و با گفتن چراهای فراوان وارد منزل شدم.

 

چرا باید چنین سخت زندگی کنم؟ چرا این همه احکام را باید رعایت کنم؟ چرا باید حجاب داشته باشم و رابطه با نامحرم نداشته باشم؟ و چرا چرا چرا...؟

 

که مادرم از پشت سر گفت: دخترم یکباره بگو به انسان بودن خودت هم اعتراض داری، مگر می‌شود انسان بود و تکلیف نداشته باشی، نمی‌شود آهو بود ولی گوشت‌خوار هم بود، اگر بخواهی گوشت‌خوار باشی باید آهو نباشی. اگر بخواهی انسان باشی باید تکلیف داشته باشی وگرنه خلقت بدون تکلیف یک خلقت بی‌فایده است.

 

عزیز من، نکند فکر می‌کنی آفریده شده‌ای که چند روزی بخوری، بیاشامی، بعد نابود بشی، آیا خلقت ما که حضرت علی علیه‌السلام در رابطه با آن فرموده‌اند: «آیا گمان می‌بری تو یك جثه‌ی كوچكی، در حالی كه جهان بزرگ‌تر در تو پیچیده شده است»، تا به این اندازه پست و عبث است؟[1]

حجاب و عفاف

 

--------------------------------------------------

پی‌نوشت:

[1]. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمد تقی جعفری، ج 5، ص 267.
[2]. آیه مندرج در تصویر:آل عمران،آیه



:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
امشب دلم به یادشهیدان گرفته است
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 8 خرداد 1393

 

در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است

« امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است »

تا لحظه‌ای پیش دلم گور سرد بود

اینک به یمن یاد شما جان گرفته است


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چادرم مرا تا بي كران ها خواهدبرد
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 8 خرداد 1393

 

چه زیبا گفت شهید آوینی...

بالی نمی خواهم

این پوتین های کهنه نیز می توانند

مرا به آسمان ببرند...

سید شهیدان اهل قلم،

من نیز بالی نمی خواهم...

چادرم مرا تا بی کران ها خواهد برد....

 


:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
گوهري درصدف
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 7 خرداد 1393

 

پاکدامني و عفاف، گوهري قيمتي و مرواريدي ارزنده است

كه بايد با هزاران چشم از آن مراقبت كرد.

اين گوهر اگر گم شود، ديگر به دست نمي‌آيد و اين مرواريد اگر بشكند، ديگر درست نمي‌شود.

آیا مرواريد شكسته قيمتي دارد؟

 


:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
هر چیزی که در  جهان وجود دارد ، حجاب دارد؛
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 7 خرداد 1393

 


 

 هر چیزی که در  جهان وجود دارد ، حجاب دارد؛

               زمین با لایه ازن محافظت می شود

               شمشیرها با غلاف خود محافظت می شوند

               جوهر و مرکب اگر بدون محفظه باشند خشک می شوند

               سیب بدون پوست فاسد می شود

               موبایل ها با قاب های رنگارنگ محافظت می شوند

               زنان جواهرات زیبایی هستند که با چشم هایشان توصیف می شوند:

               و حجاب محافظت می کند از زیبایی آنها.

 


:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
براي خدا
نویسنده : خدیجه
تاریخ : چهار شنبه 7 خرداد 1393

 

يکی چشمش را برای خدا می‌دهد؛ اما من و تو، می‌توانیم برای خدا،
چشم‌مان را کنترل کنیم !؟…
1185922_672604716098207_2018916591_n.jpg
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صبح امید و آدرس tagbakhshiyan1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 1221
:: کل نظرات : 3317

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 23

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 516
:: باردید دیروز : 1167
:: بازدید هفته : 1978
:: بازدید ماه : 3518
:: بازدید سال : 116549
:: بازدید کلی : 418255

RSS

Powered By
loxblog.Com